سایت بهاربیست

قالب وبلاگ

کوچه - ثانیه های آخر ....
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ثانیه های آخر ....

کوچه چهارشنبه 88/4/3 ساعت 12:41 صبح

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم ،

 همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم ،

 شدم آن عاشق دیوانه که بودم

در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید ،

باغ صد خاطره خندید

عطر صد خاطره پیچید ،

یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم

پر گشودیم و درآن خلوت دلخواسته گشتیم ،

 ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت ،

 من همه محو تماشای نگاهت

آسمان صاف و شب آرام ،

 بخت خندان و زمان رام

خوشه ماه فرو ریخته در آب ،

شاخه ها دست بر آورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ ،

 همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید تو به من گفتی از این عشق حذر کن ،

لحظه ای چند بر این آب نظر کن

آب آیینه عشق گذران است ،

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است

باش فردا که دلت با دگران است ،

تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن

با تو گفتم حذر از عشق ؟

ندانم ،

 سفر از پیش تو ؟

 هرگز نتوانم

روز اول که دل من به تمنای تو پر زد ،

 چون کبوتر لب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدی من نه رمیدم نه گسستم ،

بازگفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم

تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم ،

 حذر از عشق ندانم

سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم ،

 اشکی از شاخه فرو ریخت

مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت ،

اشک در چشم تو لرزید

ماه بر عشق تو خندید ،

 یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم

پای در دامن اندوه کشیدم ،

نگسستم نرمیدم

رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم ،

 نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم

نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم ،

بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط: سودا


    خانه
    مدیریت
    پست الکترونیک
    شناسنامه
     RSS 
     Atom 



    :: کل بازدیدها ::
    54165


    :: بازدیدهای امروز ::
    45


    :: بازدیدهای دیروز ::
    38



    :: درباره من ::

    ثانیه های آخر ....

    مدیر وبلاگ : هیچکس[67]
    نویسندگان وبلاگ :
    سودا (@)[41]


    به نام تنها آشفتگان دیار سرنوشت تقدیم به تمامی آنانی که هنوز هم تکه ای از آسمان در چشمانشان جرعه ای از دریا در دستانشان و تجسمی زیبا از خاطره ایثار گل های سرخ در معبد ارغوانی دلهایشان به یادگار مانده است. نخستین چکه ناودان یک احساس را در قالب کلامی از جنس تنفس باغچه معصوم یاس به روی حجم سفید یک دفتر میریزم و آن را با لحجه همه پروانه صفتهای این گیتی بی انتها به آستان نیلوفری تمامی دلهای زلال هدیه میکنم. در پناه خالق نیلوفرها مهربان و شکیبا بمانید

    :: لینک به وبلاگ ::

    ثانیه های آخر ....


    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تولد .


    :: آرشیو ::

    اردیبهشت 1388
    خرداد 1388
    تیر 1388


    :: لوگوی دوستان من ::




    :: خبرنامه ::